ای کاش پروانه ای بودم

نامه امام مهدی (عج) به شیخ مفید:
ما از رسیدگی به حال شما فرو گذاری نمی کنیم و فراموشتان نمی نماییم که اگر چنین بود باران نابسامانیها و مصیبت ها بر سرتان فرو می ریخت و دشمنان شما را در هم می شکستند.

مهدی جان....
مولای مهربانم.....

ای کاش پروانه ای بودم خوش طرح و رنگ, تا بالهایم را به زیر قدومت فرش می کردم...
تا با گلها سخن می گفتم...
تا عطر نرگس را می دانستم و بویش را ز نامحرمان طلب نمی کردم....
کاش پروانه ای بودم تا بالهایم را به گرمی نگاهت می سوزاندم....

ای کاش بادی بودم ناارام, تا در جستجویت, بیابانهای غیبت را زیر پا می گذاشتم...
تا چهره نامردی و ظلم را, به خشمی از جنس کولاک,
به تکانی می زدودم....
تا هوهو کنان پیام انتظار را در سراسر گیتی فریاد می زدم...

ای کاش صخره ای بودم سفت و سخت, تا استراحتگاه خسته دلان هجران دیده ات می گشتم...
تا از ناملایمات و هزار رنگها ذره ای دلخسته نمی شدم....
تا محکم و استوار بر زمین انتظار پای می کوبیدم....

ای کاش موجی بودم با وقار و پر ابهت, موجی که جز در دامان ساحل وصال ارام نمی گیرد...
موجی که هدفی والاتر از نشستن بر ساحل عشق هیچ نمی داند...

ای کاش صحرایی صاف و بی ریا بودم...
صحرایی که خیمه نشین غیبت در ان سکنی می گزید...
صحرایی که رنگ بیگانه در خود نمی پذیرفت...
صحرایی که در سکوت بی پایانش
, همنوای نجوای "امن یجیب و المضطر" ات, به لرزه در می امد...

ای کاش رودی بودم ناارام, تا جاری و صبور, به امید رسیدن, لحظه ای از حرکت باز نمی ایستادم...
تا جز برای وصال تو قدم از قدم بر نمی داشتم...

ای کاش شمعی بودم روشن, تا شعله عشق را زمزمه می کردم...
تا از فراقت ذره ذره وجودم اب می شد و جز یاد روشنی,
دیگر چیزی به خاطره ها نمی ماند...

ای کاش برگی بودم سرخ گونه, تا در خزان ادینه های بی تو بودن, بر باد می نشستم,
تا در دیار امید و بهار دوباره می روئیدم...

ای کاش پرنده ای بودم سبکبال, تا به سویت پر می گشودم...
تا دیار غربت را ترک گفته,
مستانه به خیمه گاهت می رسیدم....
تا در سایه سار محبتت ارام می گرفتم...

اگر ابر بودم, به سان ابشار, به پهنای صورت اسمان می گریستم....
اگر کوه بودم,
در فراقت کویر را به اغوش می کشیدم....
اگر دریا بودم,
بر سر نامحرمان می خروشیدم و با موجهایم بر سر روزگار نامردی می کوبیدم...
اگر درخت بودم,
سایه سار مهر را بر سر منتظران هجران دیده ات می گشودم....
اگر انسان بودم.................
اگر منتظری چشم به راه بودم................

ای کاش انسانی بودم شنوا, تا درد دلهای شبانگاهیت می شنیدم و وجود نازنینت را بیش از این نمی ازردم....
ای کاش منتظری بودم چشم به راه,
تا بندبند وجودم را مهیای ظهورت می کردم....
ای کاش انسانی بودم بینا,
تا حضورت را لمس می کردم و ظهورت را عاجزانه تمنا می نمودم....
تا از ظلم و جفای نامردان پلک فرو نمی انداختم. می تابیدم و منتقمشان را به نوای العجل فرا می خواندم....
ای کاش منتظری بی الایش بودم تا رنگ نامردی را در هوای انتظارمان حس می کردم و چاره ای از برای امدنت می اندیشیدم....
ای کاش منتظری بودم استوار و سخت کوش که جهان را مهیای امدنت می ساختم....
ای کاش منتظری بودم نغمه سرا,
تا نوای امدنت را به جهانیان نوید می دادم...
ای کاش منتظر بودم, منتظری راستین که رنگ نیرنگ و دروغ و نفاق را نمی دانستم....
ای کاش انگونه باشم تا حجابی از برای امدنت نسازم...
محبوبا........................

http://i29.tinypic.com/w7bv54.jpg

امام غایب(عج):
اگرشیعیان ما ـ که خداوند آنها را به طاعت و بندگى خویش موفق بداردـ  در وفاى به عهد و پیمان الهى اتحاد, اتفاق مى داشتند و عهد و پیمان را محترم مـى شمردند, سعادت دیـدار مـا به تـاخـیـر نمـى افتـاد و زودتـر به سعادت دیـدار ما نـائـل مى شدند

((ضمنا لیالی قدر و شهادت یکه تاز عدالت و انسانیت بر همه منتظران و شیعیان علی (ع) تسلیت و تعزیت باد))
برای مریض ها هم دعا کنین که التماس دعا زیاد کردن. ما هم ملتمسیممممممممم

بیایین با هم در این ماه پر خیر و برکت که درهای رحمت و بهشت به روی بندگان گشوده است چاره ای از برای امدنش کنیم. پس یه العجل از ته دلمون بگیم تا شاید قدمی باشد از برای امدنش...

http://i30.tinypic.com/2qkjqcn.jpgالعجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان ادرکنی ادرکنی ادرکنی
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
التماس دعا

راز سخن

http://i30.tinypic.com/2qkjqcn.gifبسم رب المهدی و بسم رب المنتظرhttp://i30.tinypic.com/2qkjqcn.gif

از پروانه خواستم, راز سخن گفتن با گلها را برایم بگوید.
پاسخ داد: سخن گفتن با گلها به چه کارت اید؟
گفتم: سراغ گلی را می جویم. می شناسی اش؟؟؟
گفت: کدامین گل تو را اینچنین بی تب و تاب کرده است؟
گفتم: به دنبال زیباترینم.
گفت: گل سرخ را می گویی؟
گفتم: سرخ تر از ان سراغ ندارم.
گفت: به عطر کدامین گل شبیه است؟
گفتم: خوشتر از ان بوی دیگری نمی شناسم.
گفت: از یاس می گویی؟
گفتم: سپید تر از ان نیز نمی دانم.
گفت: در کدامین گلستان می روید؟
گفتم: در ان صحرا گلستانی که از شرم دیدگانش هیچ گل دیگری نمی روید.
به ناگاه دیدم پروانه,
مستانه بی قرار شده است.
بی تاب تر از من ناارامی می کند.........
از این گل و ان بوته,
سراغش را می جوید.......
گفت: اسمش چیست که اینگونه از ادمیان دل برده است؟
گفتم به زیبایی نامش ندیدم.
گل نرگس را می گویم. می شناسی اش؟؟؟
به ناگاه دیدم پروانه,
توان سخن گفتن ندارد.
بالهایش به روشنی شمع می درخشید.
گویی شعله از درون,
وجودش را به التهاب دراورده بود.
توان رفتن نداشت... به سختی خود را به روی باد نشاند و از مقابل دیدگانم دور شد.......
اری....
او گل نرگس را یافته بود. شراره های وجودش خبر از ان گل زیبا می داد........
اینک دوباره من ماندم و این نام اشنا و غریب.......

در صحراهای غربت, تا ادینه ای دیگر, به انتظار نشسته ام, تا شاید به همراه پروانه ای, به دیار اشنایت قدم گذارم.......

مهدی جان.....
پروانه وارم کن که دیگر تحمل دوریت ندارم......
مولای من......
می دانم که لحظه دیدار نزدیک است.......
اما دیگر توان ثانیه ها را ندارم.......
می دانم که چیزی به پایان راه نمانده است.......
اما دیگر توان رفتن ندارم.......
می دانم که تا سپیده دم وصال
,طلوع و غروبی چند,
باقی نمانده است........
اما دیگر تاب سرخی غروب را ندارم........
از این رنگ رنگ پروانه های دروغین خسته شده ام.......
از ادینه های سراب گونه ی بی وصال به ستوه امده ام........
دیگر توان رفتن ندارم.......
زودتر بیاااااااا
گل نرگس بیااااااااااا

اتتظار

اقا جون........
ای بهار دلای پاییزی و ای خزون
دلای غم زده,
الان مدتهاست منتظر اومدنتیم..........
مدت هاست که عشقت, امید انتظارت,
ارامش رو از چشمهامون به یغما برده.
مدت هاست که دیگه از خودم نمی پرسم چرا
لاله سرخه و اسمون کبود.........
دیگه نمی پرسم چرا بهار عمرش کوتاهه و زمستون بلند........
چرا باد نا ارومه و دریا مواج........

اقاجون.........
چی کار کردی با این دلای پریشون,
که این همه سال, سینه به سینه ادرس جاده انتظار و بهم سپردن و راهیه دیار عشقت شدن.

اقا جون.........
جاده انتظارمون دیگه خیلی طولانی شده.
طولانی تر از هزار و صد و هفتاد و یک سال انتظار

مولای من..........
بیا و شبهای انتظارمون رو به سپیده دم وصال پیوند بزن.
بیا تا محبت و عشق فراموش شده رو به دلای سیاه اندودمان باز گردان.

محبوب دلم..........
خیلی بیشتر از این سالهای دور انتظار دوستون داریم.....
دوسمون داشته باش........................

«اللهم عجل لولیک الفرج»
«العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان»